آشنایی من با استاد ایرج افشار باز میگردد به دوران خدمتم در بنیاد فرهنگ ایران که زیر نظر زندهیاد دکتر خانلری اداره میشد. در آن زمان بود که با بسیاری از بزرگان علم و ادب، آشنا شدم.
روزی زندهیاد دکتر خانلری مرا احضار فرمودند و گفتند: قرار است نخستین کنگرۀ تحقیقات ایرانی در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه برگزار شود؛ ترتیبی بدهید که آثار منتشر شدۀ بنیاد در این کنگره عرضه شود.
خدمت استاد افشار رسیدم. برای اولین بار با مردی آشنا شدم که صرفنظر از خصایل انسانی و فرهنگی، مردی کاردان، لایق و مدیر، و برنامهریزی دقیق بود و از آنجا شیفتۀ وی شدم. بعدها بویژه در کنگرههای تحقیقات ایرانی که شاهد نظم و مدیریت عاملی او بودم، ارادتم به ایشان بیشتر و بیشتر شد و تا امروز ادامه دارد.
در یکی از روزهای آذر سال ۱۳۷۲ با شادروان دکتر احمد تفضلی پیرامون بزرگداشت خدمات فرهنگی استاد افشار گفتگویی داشتم و پیشنهاد چاپ مجموعهای را دادم. فکرم را پسندید. گفتم خود شما یکی از دعوتکنندگان باشد. گفتند از دکتر زریاب دعوت کنید بهتر است. گفتم اتفاقاً ایشان را نیز در مدّنظر داشتم. گفتند دانشپژوه راهم فراموش نکنید. خدمت استاد زریاب خویی رسیدم و فکرم را با ایشان در میان گذاردم. بسیار تشویقم فرمودند و شمهای از خدمات و کارهای فرهنگی و دیگر خصایل بارز استاد افشار را برایم برشمردند و گفتند: «ایرج افشار به گردن طبقه کتابخوان خیلی حق دارد.» گفتم خود شما، دعوتنامه را مرقوم فرمائید؛ پذیرفتند و روز بعد متن دعوتنامه را توسط بابک افشار به دستم دادند و سپس خدمت شادروان استاد دانشپژوه رفتم. ایشان نیز مرا در کارم دلگرم کردند. دعوتنامهها آماده شد و به امضای این دو عزیز رسید و به آدرسهایی که از پیش به همت دوستان عزیزم، بابک افشار، محمدرسول دریاگشت و کریم اصفهانیان تهیه شده بود، فرستاده شد.
نخستین مقالات رسیده را به نظر استاد زریاب رساندم و جلسهای نیز با حضور دوست مشترکمان قدرتالله روشنی، فصلبندی کتاب را مورد بررسی قرار دادیم.
بعدها هرگاه دیدار این بزرگان دست میداد، سراغ «کار» را میگرفتند. اما این کار شتاب برنمیداشت و متأسفانه با وجود یادآوریهای مکرر، همه مقالات نرسیده بود و من منتظر آنها بودم.
دریغ و درد، اینک که این مجموعه به سامان میرسد آن دو عزیز در میان ما نیستند. یادشان همواره گرامی باد.
شیفتگی و علاقهمندی زندهیاد دکتر زریاب به این مجموعه بسیار بود. به یاد دارم در شهریور ۱۳۷۴ که در خدمت استاد زریاب برای جشن هزارۀ فردوسی به تاجیکستان رفتم، با هر یک از آشنایان و استادانی که در این کنگره دیدار دست میداد، می فرمودند: «باقرزاده دارد کار مهمی میکند؛ او را یاری دهید و برای مجموعهای که در بزرگداشت «ایرج» در دست چاپ دارد، مقاله بدهید».
اینک که با تأخیری ناخواسته این مجموعه انتشار مییابد، علاوه بر استاد زریاب و دانش پژوه، سرورانی چون: تفضلی، تقی بینش، دوست نازنیم رضا نوابپور، محمدجواد مشکور، بانو شمسالملوک مصاحب، بزرگ علوی، اقبال یغمایی، محمد اسماعیل رضوانی و محمدجعفر محجوب که در این مجموعه مقالاتی دارند، دیگر در میان ما نیستند روحشان شاد باد.
سخن آخر اینکه برای نامگذاری کتاب، دوستان بسیاری مورد مشورت قرار گرفتند و نامی که بر این مجموعه نهاده شده، انتخاب دوست و همشهری بسیار ارجمندم، دکتر علی فاضل است که از تمامی اسامی برایم خوشایندتر و به مقصودم نزدیکتر بود. من همیشه از تشویقها و مشورتهای این دانشی مرد برخوردار بوده و هستم و نهایت تشکر را دارم.
امید است این تحفه مورد قبول جامعۀ فرهنگی و به ویژه استاد ایرج افشار قرار گیرد.
محسن باقرزاده – دیماه ۱۳۷۶