در طول تاریخ پر نشیب و فراز هنر، بارها شاهد انقلابهای هنری و دگرگونیهای بنیادی در عرصۀ هنرهای تجسمی بودهایم . از آغاز قرن حاضر نیز، جنبشهای حیاتبخش و سازنده در زمینه هنرهای بصری، همتای دیگر تحولات اجتماعی، اقتصادی و صنعتی، پویائی و تحرکی ویژه در ساختار هنرهای تجسی عصر ما بوجود آورده است. روحیۀ جستجوگری و پژوهندگی و نقش والای «تجربه» که از ویژگیهای هنرهای تجسمی زمانه ما است، به حساسیتها و افقهای دید ما، وسعت عظیمی بخشیده است.
ارزشها و هدفهای نوین، همگام با مواد و مصالح جدید و پیشرفت تکنولوژی و روشهای گوناگون بهرهوری از آنها، هنرهای بصری قرن ما را به سوی هنر گویای زمانه خویش، رهبری کرده است. افقهای نو و دیدگاههای تازۀ هنرمندان در عرصۀ آفرینش هنرهای بصری و پیدایش تئوریها و فلسفههای نوین هنری، الزاماً دگرگونیهای گسترده و عمیقی را در زمینه آموشهای مختلف هنرهای تجسمی در پی داشته است.
مدارس هنری، روند آموزش هنر را، بنا بر ضرورت زمان، با روند جریانات آفرینندگی هنر، هماهنگ کرده و بسیاری از روشهای غیر ضروری و کهنۀ سنت آکادمیک را به کنار نهاده و به تعلیم و تدریس مبانی هنرهای بصری، که زیربنای تمام رشتههای هنرهای تجسمی است، پرداختند. از آغاز نهضت «امپرسیونیسم» که انقلابی در نحوۀ نگرش هنرمند به طبیعت بوجود آورد و بسیاری از قوانین و دیدگاههای گذشتگان را در زمینه هنر نقاشی، بویژه در رنگ آمیزی و نورپردازی طبیعت دگرگون ساخت، جنبشهای هنری مختلف یکی پس از دیگری، با ارائه سبکها و ایدئولوژیهای متفاوت پا به عرصه وجود نهادند و دنیای هنرهای تجسمی، از نقاشی و مجسمهسازی گرفته تا معماری، گرافیک، و هنرهای تبلیغاتی، طراحی صنعتی و عکاسی را تحرک و هیجانی خارقالعاده فرا گرفت. اثرات این تحرکات و جنبشها طبیعتاً به تمام نقاط جهان تسرّی یافت و بر روند آفرینشهای هنری هنرمندان سراسر گیتی، تأثیرات شگرفی بجای نهاد.
تقریباً، در سه دهۀ اخیر، در جامعه هنری ایران نیز، نیاز به دگرگونیگهایی در زمینه روشهای آموزش هنرهای تجسمی بتدریج، احساس میشد. از سالهای ۱۳۴۰ به بعد، بعضی از هنرمندان تحصیلکرده و آگاه که تجریبات و مطالعاتی در زمینه روشهای نوین آموزش هنر داشتند، به تدریس در دانشگاهها و هنرستانهای هنری پرداختند. در جهت هماهنگی با زمان و روشهای نوینِ آموزش هنر، نیاز به تشکیل کلاسهایی بنام «اصول ارتباطات بصری» و یا «مبانی هنرهای تجسمی» در سطح هنرستانهای هنری و دانشگاهها احساس شد و برای اولین بار در سال ۱۳۵۴، درس «اصول ارتباطات بصری» در برنامۀ دروس هنری دبیرستانهای خدمات هنری رشته گرافیک و تزئینات داخلی ساختمان، وابسته به وزارت آموزش و پرورش، توسط مؤلف این کتاب، پیشنهاد شد و مورد تصویب قرار گرفت و تألیف کتاب درسی در این زمینه نیز به عهدۀ مؤلف واگذار شد.
هنرستانهای هنرهای تجسمی سراسر کشور وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز، درس اصول ارتباطات بصری را از سال ۱۳۶۰ در برنامههای آموزشی خود قرار داده است. چاپ و نشر این کتابها و تدریس آنها در مدارس هنری، اهمیت و ارزش درس «مبانی هنرهای تجسمی» را بر همگان آشکار ساخت و امید آنکه بر روند مطالعه و تجزیه و تحلیل و شناخت آثار هنرهای تجسمی اثرات مثبتی گذاشته باشد.