سال ۱۷۷۰ میلادی است. اعضای انجمن سری در دیاری پر راز و رمز و گرد میآیند تا رهبرشان که تا آن زمان بر آنان ناشناخته است خود را بنمایاند و هدفغاییِ خود را آشکار کند: برانداختن نظام شاهان و برقراری فرمانروایی دادگری و ایجاد آرمانشهری که انسانها در آن رعیت نباشند. و این کار باید از فرانسه، بزرگترین کشور اروپایی آن زمان، آغاز شود.
این زمان شاهی که بر فرانسه فرمان میراند ملغمهای است از عیاشی، راحتطلبی و گریز از هرچه فکر آرامشطلبِ او را برهم زند. و این حالت روحیِ فرمانروا، به بهترین نحو زمینه را آماده میکند تا انجمن سری در اعماقِ جامعه ریشه بدواند و پایههای نظام پادشاهی را در خفا چنان بیثابت کند که همچنان که رهبر گروه برای بیست سال بعد پیشبینی کرده است، بزرگترین تحول اجتماعی بعد از رنسانس صورت بگیرد.
نخسین جلد این اثر هنگامی آغاز میشود که دختر امپراتریس اتریش که نامزد ولیعهد فرانسه شده به این کشور قدم میگذارد و در حالی که خوشبینان بر این پندارند که پیوند بین فرمانروایان این دو خطهی مهم سببسازِ تحکیم اساسِ پادشاهی میشود، رهبر گروه سری در یکی از نخستین منزلگاههای نامزد ولیعهد فرانسه در برابر او آشکار میشود. با پیشبینی سرنوشتی که در انتظارِ ملکهی آتی فرانسه است بذرِ هراسی را که هرگز فراموشش نخواهد شد در دلِ او میافکند…