ظهور دائرهالمعارفهای فارسی به اوائل سده پنجم هجری / یازدهم میلادی باز میگردد. میان این آثار با انواع آن به زبان عربی چند اختلاف به چشم میخورد. ارزش دائره المعارفهای عربی بیشتر در شیوۀ جمعآوری مطالب آن است. بعلاوه، در این دائره المعارفها کوشش جهت ساختن مدلِ جدول جامعی برای طبقهبندی علوم یا به طور اعمّ، ایجاد چارچوبی برای محاط کردن نوعی آگاهی دیده میشود. دائرهالمعارفهای فارسی از تازگی ویژهای برخوردار نیستند؛ هدف اصلی مؤلفان این کتب، تلخیص متون عربی و تبدیل آن به آثاری است در سطح فهم عامّه و یا بعضاً کتابهایی سرگرمکننده برای مردمی که عربی نمیدانند و بیشتر اوقات کمترین اطلاعی در مورد زمینۀ خاص کتاب ندارند. با این همه، میتوان نوعی بدعت در کار مؤلفان دائره المعارف به زبان فارسی مشاهده کرد و آن در مواردی است که این نویسندگان در حین ترجمه، سنتها و آداب منطقۀ خود را در بطن اثر میگنجانند، و به این ترتیب علم صبغۀ محلی به خود میگیرد. شاید این خصوصیت از نظرگاه تاریخ عمومی علوم، امر بی اهمیّتی باشد، اما برای مطالعۀ فنون زمانه و روحیات مردم هر منطقه بسیار ارزشمند است.
برای پژوهش دقیقتر دربارۀ مشخصات و نقش ویژۀ دائره المعارفهای فارسی، کاوش اساسی در متون بازمانده از این دوران ضروری است. از آنجا که تا امروز هیچگونه تحقیق جامعی در این زمینه صورت نگرفته و هدف از پژوهش مقدماتی حاضر نیز تعیین انواع مختلف کتب دائرهالمعارف گونۀ فارسی است، پس مشخص کردن ضوابط گزینش متون مورد نظر، در شروع کار ضروری است.
این تحقیق از راه طبقهبندی و مقایسه، موضوع و حدود ادبیات دائرهالمعارفی را از عصر ابنسینا (وفات ۴۲۸ هـ. / ۱۰۳۷ م.) تا زمان شمس الدین آملی (وفات ۷۵۳ هـ. / ۱۳۵۲ م.) در قلمرو فرهنگِ ایرانی نشان میدهد.