داستان آموک (یا مجنون دونده) یکی از نخستین داستانهای کوتاه اشتفان تسوایگ نویسنده نامدار اتریشی است که تقریباً نود سال پیش (به طور دقیق در سال ۱۹۲۲ میلادی) همراه با سه داستان کوتاه دیگر (ازجمله نامه از زنی ناشناس) در یک جلد منتشر شد و مورد استقبال شدید و بیسابقه خوانندگان آلمانی زبان قرار گرفت. از آن تاریخ تا به حال، داستانها و بیوگرافیهایی که تسوایگ نوشته به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شدهاند و چاپهای متواتر و پر تیراژ آنها، هنوز هم که هنوز است، در تمام کشورهای اروپایی و امریکایی ادامه دارد.
داستان آموک که از زبان یک دکتر اروپائی که سالها در مستعمره هند هلند (اندونزی امروز) مشغول خدمت بوده است نقل میشود – و میشود گفت اعترافات یک «پزشک نادم» اروپائی است که سرگذشت دردناک خود را در این مستعمره جنوب شرقی آسیا برای خالق داستان (اشتفان تسوایگ) نقل میکند – یکی از زیباترین و شاید (به عقیده مترجم) زیباترین داستان کوتاه نویسنده فقید باشد که در نوشتنش از احساسات و مشاهدات شخصی خود در هندهلند (اندونزی) که در اوایل قرن کنونی به آنجا سفر کرده بود، الهام و تأثیر گرفته است.
اغلب داستانهای تسوایگ زمینهها و خصایص جالب روانی دارند که معرف علاقه عمیق و آشکار نویسنده به لمس زوایای روحی بشر هستند. خود وی در داستان آموک صریحاً به این موضوع اشاره میکند و مینویسد:
«حوادثی که از نظر روانشناسی بغرنج و معمائی هستند، همواره نوعی تسلط رعبآور، نوعی نفوذ آشفتهکننده، بر وجودم اعمال کردهاند و پیبردن به آن گونه رابطهها و رشتههای بغرنج که حرکات ظاهری بشر را طوفانهای نامرئی روحش پیوند میدهند، همیشه برایم هیجانانگیز بوده است…»
اما برای درک زیبایی حقیقی این داستانها که وقعایشان غالباً در محیطی مملو از تضادها و اصطکاک بغرنج روانی صورت میگیرد، خواننده باید با اوضاع و عواملی که حاکم بر آن وقایع است آشنایی قبلی داشته باشد زیرا بدون این آشنائی، و بیدرنظر گرفتن قیود و ارزشهائی که نفس داستان از آنها متأثر است، هرگز نمیتواند به قدرت عواملی که در خلق فاجعهای دخیل بودهاند پیببرد.