اثر حاضر از معدود آثار مستقل دربارۀ تاریخ امپراتوری سلوکی است که به زبان فارسی منتشر میشود. سلوکیان (۶۳-۳۱۲ق.م.) گروهی از جانشینان اسکندر بودند که امپراتوری گستردهای در جنوبغربی آسیا تشکیل دادند و بخش بزرگی از قلمرو آنها را ایالتهای ایرانی تشکیل میداد. این امپراتوری در زمان نخستین پادشاهان آن یعنی سلوکوس یکم و آنتیوخوس یکم بهرهمندیهای نظامی بزرگی داشت. اما اندکی پس از مرگ آنتیوخوس یکم روند استقلال بلخ و پارت در شرق آغاز گردید و این علاوه بر ایالاتی چون پارس و ارمنستان است که آغاز استقلال آنها از سلوکیان تاکنون بهخوبی مشخص نشده است. ماد نیز به دو بخش کوچک و بزرگ تقسیم شده بود؛ ماد کوچک (آذربایجان) را خاندانی ایرانی اداره میکردند و در ماد بزرگ هم با وجود آن که همدان از نظر اداری، مرکز «ساتراپیهای علیا» بهشمار میرفت، شورشهایی ضد دولت مرکزی رخ میداد. افزون بر این، سلوکیان در غرب هم دو دشمن نیرومند داشتند: یکی دولت بطلمیوسیان مصر که درواقع همتای آنها در این گوشه از قلمرو سابق اسکندر بود و جنگهای مداوم این دو که به جنگهای سوری معروف است، با موفقیتی نهایی برای هیچیک همراه نشد. دیگری دولت روم که سرانجام به عمر دودمان سلوکی خاتمه داد. اما نکتۀ مهم اینجاست که دودمان سلوکی با وجود این مشکلات، تا زمان سقوطشان در انطاکیه (۶۳ق.م.)، ۲۵۰سال دوام آوردند. بنابراین، میتوان با نویسندگان این کتاب همنظر بود که امپراتوری سلوکی آنچنان که سابقاً تصور میشد، ضعیف و ناپایدار نبوده است. سلوکیان وارث قلمرویی بودند که بهوسیلۀ هخامنشیان بهخوبی سازماندهی شده بود و خود آنها نیز از طریق رسمی مبتنی بر حمایت اقتصادی و دینی از شهرها، روابطشان را با رعایا تقویت میکردند. اما اتّکای آنها بیش از همه بر پایۀ نیروی نظامی ورزیده و پرشمار بود و افزون بر این، شهرهای خودمختار یونانیمآب که با عنوان کلنی (مستعمرهنشین یا مهاجرنشین) از آنها یاد میشود، نیز پایگاههای مهمی برای این حاکمان بهشمار میآمدند.
پولیسهای نوبنیاد سلوکی که دارای جمعیتی از مهاجران یونانی-مقدونی بودند، پس از اخراج سلوکیان از ایران، بهتدریج جذب فرهنگ محلی شده و از میان رفتند و شاید ردپای آنها را بر رشد شهرنشینی، بازرگانی، گسترش کاربرد سکه و برخی مشخصههای هنر اشکانی و ساسانی بتوان دید. اما هر اندازه که دربارۀ مظاهر مختلف فرهنگ یونانی، و بهطور دقیقتر یونانیمآبی (هلنیستی)، در سرزمینهای تحت سلطۀ مقدونیان اختلاف نظر هست، دربارۀ جنبههای ماندگار میراث سلوکیان میتوان به موارد دیگری اشاره کرد. نخست میراث نهاد پادشاهی سلوکی در تاریخ ایران است که محققان دربارۀ آن بهقدر کفایت سخن گفتهاند. چنین بهنظر میرسد که ارتقاء جایگاه و حتی رواج پرستش پادشاهان سلوکی، عملی در راستای قوام دادن و وحدت بخشیدن به اقوام محلی گوناگون در زیر لوای این حاکمان بیگانه بوده و مصدر اولیۀ این ایده نه سنتی شرقی، بلکه باورهای خود مقدونیان در انتساب پادشاهانشان به خدایان بوده است. دیگری بحث مربوط به دین است که بهواسطۀ نوعی همسانپنداری خدایان ایرانی و یونانی، دستکم شمایلنگاری مذهبی جدیدی را در جهان ایرانی رواج داد که نشانههای آن حتی تا پایان دورۀ ساسانی بهچشم میخورد. با این تفاصیل، میتوان گفت که دورۀ سلوکی بسیار مهم و تأثیرگذار بوده است.
اما بر کسانی که از تاریخ و تمدن ایرانزمین آگاهی دارند، روشن است که همانطور که خاطرۀ مادها و هخامنشیان در روایتهای ملی مبهم و کمفروغ است، دورۀ حاکمیت مقدونیان در ایران نیز بیشتر با تکیه بر پژوهشهای نوین غربی بر ما روشن شده است. منابع تاریخی شرقی مطالب کمی دربارۀ اسکندر در اختیار نمیگذارند، گو اینکه از او شخصیتی غیرتاریخی ارائه میدهند. اما همین منابع، برخلاف سنت یهود، خبر چندانی از جانشینان اسکندر ندارند و این دورۀ دویست ساله را با ادغام تاریخ اشکانیان به شکل دورهای آشفته ذیل عنوان کَدَگ خوَداییه یا ملوکالطوایفی معرفی میکنند. رسم اهل تاریخ نیز بر این است که مجال کمی به این سلسله میدهند و بیشتر آن را در ذیل حوادث تاریخ اشکانی میآورند. شاید به این سبب که این سلسله «بیگانه» شناخته میشود و یا در سیر تاریخ ایران بیاهمیت جلوه میکند و یا حتی همچون ورود اسکندر ناخوشایند و محل انکار است. باید توجه داشت که در تاریخ ایران سلسلههای گوناگون با خاستگاههای مختلف حکمرانی کردهاند و این نوع رویکرد گزینشی به تاریخ، دستکم بهمعنای نادیده گرفتن برخی تجربیات تاریخی و اثرات آن است. البته نگاهی به تبارشناسی دودمان سلوکی نشان میدهد که آنها از ابتدا پیوندهای خویشاوندی با ایرانیان داشتهاند و از نظر ساختاری نیز در این دوره تاحد زیادی استمرار هخامنشی دیده میشود.
مؤلفان کتاب حاضر، سوزان شروین-وایت فقید و املی کورت، در سال ۱۹۸۷ کتابی با عنوان یونانیمآبی در شرق منتشر کردند که مشتمل بر مجموعه مقالاتی از محققان مختلف در این زمینه است. این دو محقق سپس در سال ۱۹۹۳ کتاب از سمرقند تا سارد را منتشر کردند که ترجمۀ آن اینک در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار میگیرد.
این کتاب، اثری جامع دربارۀ تاریخ سلوکیان است. نویسندگان کتاب به تأسی از طرح موفق کارگاه تاریخ هخامنشی دانشگاه خرونینگن با یکدیگر همکاری نمودهاند. آنها در این اثر بهطورکلی، در دیدگاههای پیشین دربارۀ امپراتوری سلوکی تجدیدنظر کردهاند. این دیدگاه تازه، امپراتوری سلوکی را حتی پس از شکست آنتیوخوس سوم از رومیان، دارای ساختاری منسجم و حاکمیتی مقتدر و توانمند معرفی میکند. این دیدگاه، شکستهای گاه و بیگاه سلوکیان از غلاطیان، دولت پرگام و بطلمیوسیان را کماهمیت تلقی کرده و نقش دودمانهای محلی چون پادشاهان پارس، بلخ و ارمنستان را ناچیز ارزیابی میکند. نویسندگان اثر نسبت به اشکانیان هم نگرش مثبتی ندارند. با اینحال، در این کتاب به شکلی قابل تحسین تلاش شده است دیدگاه سابق که مبتنی بر بزرگنمایی تمدن یونانی و تأثیرات تمدنی دورۀ یونانیمآبی بر شرق بود، رد و یا تعدیل شود و بر استمرار میراث شرق باستان، بهویژه هخامنشیان، در ساختار سیاسی و اداری دولت سلوکی نیز تأکید شده است. یکی از مزایای این کتاب این است که بهجای تمرکز کردن بر مرزهای غربی و جنگهای سلوکیان و بطلمیوسیان، به نواحی شرقی مانند بابل و ارمنستان و حتی هند توجه دارد که اهمیت آگاهی از تاریخ و تمدنهای باستانی این سرزمینها برای درک بسیاری از مسائل فرهنگی و سیاسی ایران باستان بر کسی پوشیده نیست. مطالب کتاب بهطور کلی بر تحلیل مسایلی چون ساختار اداری، ایدئولوژی پادشاهی و یونانیمآبی متمرکز است و به روایت رویدادهای سیاسی و جنگها نمیپردازد. اطلاعات تاریخی این کتاب از خلال طیف وسیعی از منابع کتیبهای و باستانشناختی گردآوری شده و نویسندگان برخلاف تاریخپژوهان پیشین فقط بر متون کلاسیک یونانی تکیه نکردهاند. (برگرفته از مقدمه مترجمان)