نوشتن دربارۀ شاهنامه حماسۀ ماندنی استاد توس، علیرغم تصور رایج، همواره دشوار بوده است. نیز برخلاف عقیدۀ شایع میان برخی از خواص علم و ادب، شاهنامه اثر دشوار فهمی هم هست. مردی اندیشمند و شاعری متعهد که از سوی مردم زمانۀ خویش با لقب حکیم نامیده میشده، در دورهای دشوار منظومهای بزرگ آفرید که در جوهر آن ژرفترین دردهای زندگی آدمی نهفته است. گذشته از کهنگی زبان و پیچیدگی مفاهیم برخی از بیتها، که دخل و تصرف کاتبان در طی چند سده بر ابهام آن افزوده است، کیفیت تغییرپذیری عناصر روائی و قابلیت تعمیمپذیری مصادیق و مفاهیم هر داستان، در هر بار مطالعۀاین اثر، چشماندازی نو از موقعیتهای متضاد زندگی و گرههای عاطفی شخصیتها فراروی خواننده میگستراند. اینجانب که به اقتضای تکالیف اداری و کششهای شخصی، طی حدود ۲۵ سال، به دفعات شاهنامه را مطالعه کردهام، امروز بر این اعتقادم که هر بار مطالعۀ آثاری مانند شاهنامۀ فردوسی یا غزلیات حافظ، مثنوی مولوی و … تکرار مکانیکی قرائت قبلی نیست، زیرا هر دفعه با ادراک تعابیری مبهم و مفاهیمی جدید، بعدی تازه از این آثار مکشوف میگردد و نکتهای نو بر دانستههای خواننده افزوده میشود.
کتاب حاضر مجموعۀ ۵ مقالۀ چاپ شده و چاپ نشده دربارۀ شاهنامه است که از میان مقالههایی که اینجانب طی ۱۹ سال اخیر دربارۀ شاهنامه نوشتهام، انتخاب شده و هر یک مهر تاریخی معین را بر پیشانی دارد؛ بدین ترتیب که «هنگامۀ دوازده رخ…» در تاریخ ۱۳۵۲ نوشته شده و «غمنامۀ رستم و سهراب…» مربوط است به سال ۱۳۶۹. کوشش کردم تا حد امکان در این گزینه نوشتههایی را بیاورم که بیشتر جنبه تحلیلی داشته باشد.
در این گزینه، مقالات قدیمی، عیناً بدون تغییر حتی یک کلمه آورده شده و کمترین جرح و تعدیلی در آن صورت نگرفته است؛ چرا که اگر امروز هم میخواستم این مقالات را بنویسم چون نقطه نظرهای اساسی آن کمترین تغییری نمیکرد، بنابراین تغییر جزئیات یعنی جرح و تعدیل نثر و حک و اصلاح جملهها، اگرچه ممکن بود برخی از کاستیهای این نوشتهها را برطرف کند، لیکن به منظور اصلی مؤلف از تدوین گزیدهای از مقالات متعلق به تاریخهای مختلف، لطمه میزد.