این کتاب مشتمل است بر چهار مقاله یا رساله از پژوهشگر و استاد بزرگ تاریخ و فرهنگ مردم ایران ( و کشورهای خاورمیانه) پروفسور حامد الگار:
۱- شورش آقاخان محلاتی و انتقال امامت اسمعیلی به هند
۲- مقدمهای بر تاریخ فراماسونری در ایران
۳- نوگرایی مذهبی
۴- ملکخان، آخوندزاده و پیشنهاد اصلاح الفبای تازی
درباره مضمونهای این چهارمقاله خواننده آگاه خود بهتر از بنده به داوری خواهد نشست. چیزی که هست چند کلمه هم این گوینده میگوید که عریضه خالی نباشد:
۱- درباره این اسماعیلیان اهل خرد و انصاف نظری جز آنچه نوشتههای کهن و مأخذهای دیرین در خصوص ایشان گفته و نوشتهاند دارند، آن نویسندگان سختگیر و درشتگوی (غلاظ و شداد) سلف که اغلب از دم و دستگاه حکومتگری نیز جیره و مواجب و نان پارهای داشتند یا خود در شمار دیوانیان بودند هرکس را که برخلاف پندارهای نیاکانی موروثی یا مصلحتیشان سخنی میگفت بیتأمل مطرود و منفور یا به گفته تازینویسان واجب القتل و مهدورالدم می خواندند. این چراغچیان انحصاری حق، حق را تنها چراغی میدانستند که در دست خودشان بود اما اسماعیلیان گذشته از پندارهای مذهبیشان که گوینده را در اینجا قصد بررسی آن نیست، یک صفت ممتاز و بسیار ستودنی داشتهاند که دستکم آزاداندیشان و اهل خرد و انصاف را به تکریم و تعظیم آن واداشته و آن صفت مکرم این است که این جماعت در برابر خداوندان زور و زر و فرمانروایان خودکامه بالای مردانگی برافراشتند و ستمگران فرمانروای ترکنژاد و جز آنان را بر تختگاههای غصب شده و در پستوهای کاخهای استوار و سر بر فلک افراشتهشان به هراس جان و دل لرزه و تن لرزه پیوسته دچار ساختند، به چکادهای بلند روی آوردند. صخرهها روی هم چیده دژها و باروها ساختند و در برابر ایلغاریان ترک و مغول و چپاولگران فرومایه، تا پای جان کوشیدند و بسا بارها که تن به ذلت نداده در نبردها پای افشردند و جان سپردند و جامه مردان پوشیدند، از اینها همه گذشته، آنچه به نظر اهل خرد و انصاف از همه مهمتر است این است که کتابخانههای سترگی فراهم کردند و در نگهداشت مفخرههای تاریخ و فرهنگ غنی ایرانیان کوشیدند. تقدم و فضیلت یا ارجحیت و برتری را تنها به دانش و آگاهی دادند چنانکه سخنور بزرگ ایشان زندانی دره یمگان (ناصر خسرو) در لفظهای مختلف پیوسته این مضمون را تکرار میکرد که خدای از تو طاعت به دانش پذیرد / مبر پیش او طاعت جاهلانه. به این دلیل و دلیلهای دیگر که از دایره این گفتگو بیرون است ذهنهای منصف و پژوهنده به توسل آقاخان به پیر محیل استعمارگر و تجزیهگر ایران بزرگ یعنی انگلیس بیتأمل انگ بیگانهپرستی و میهنفروشی نزده و این رفتار او را با توجه بیشتر به علتها و انگیزههایش در معرض مداقه و بررسی قرار خواهند داد تا سبب این تمسک به بیگانه بهتر و روشنتر دریافت شود. از جمله پژوهشگرانی که پژوهشهایش در زمینه تاریخ این فرقه تشخیص خاص دارد روانشاد و. ایوانف است. که نسبت آدمکشی (تروریستی) یا حشاشی بودن این فرقه را پس از پژوهشهای بسیار تهمتی نادرست شمرده است و به همین قیاس.
۲- درباره این آش فراماسونری شاید توان گفت، که در آغاز کار آنقدرها هم که امروزه احساس میکنند شور و تلخ نبوده است و آدمهای صالح و دانشمندی همانند ادیب الممالک فراهانی که از ارکان مشروطهخواهان، سخنوران و میهن پرستان ایران بوده است با شوق و دلباختگی فراوان به توضیح مواد اشتهاانگیز و تندرستیآور آن پرداخته و در فضیلتهای طعم و مزه و خواص غذایی آن داد سخن داده است و گویا نیازمند نگرشی تازه و پژوهش و داورییی باریکتر و منصفانهتر است بیا تا کج نشینم راست گویم / که کژی ماتم آرد راستی سور…
۳- درباره مقاله نوگرایی مذهبی در ایران هم البته چون بیش از دگرگونیهای اخیر نوشته شده است رنگ و بوی خاص زمان خود را دارد اما در عین حال نمایشگر آنست که نویسنده پژوهشگر در آن زمان به کشف و شهودهای خاص خود پرداخته نیاز به یک دگرگونی بنیادی را در این نهاد احساس میکرده است و …
۴- اما بازپسین مقاله که درباره دگرگون ساختن خط است و کوششهای فتحعلی آخوندزاده که در ولایتهای شمالی غصب شده نجد ایران میزیسته و از همانجا با حکومتگران خوابزده و چرتناک خودپرست آن زمان ایران به ستیز و جر و بحث پرداخته است از آنرو در خور اهمیت است که یک نظر تازه را مطرح میکند که برخلافآمد عادت است بگذریم از اینکه پیشنهاد او در ایران خریدار و مجالی نیافت و حتی سالها بعد نیز بزرگانی چون ابراهیم پورداود آن را مطرود دانستند اما در کشور همسایه ایران، ترکیه امروز و عثمانی آنروز خالی از جاذبه تأثیری نماند و خوب یا بد هرچه بود این اندیشه که از مغز یک ایرانی تراویده و پرورش یافته بود در آنجا بال و پر گرفت و هواخواهانی یافت و پس از سالها سرانجام دگرگونی خط تازی ترکان و تبدیل آن به خط لاتین را به دنبال آورد. فتحعلی آخوندزاده را برخی برای خاطر تندرویهایش به نسبتهای بیدینی و ارتداد متهم ساختهاند اما آیا اهل خرد و انصاف برای گذشتگانی که به درستی از باورها و اندیشههاشان آگاه نیستند و سره و ناسره اندیشههایشان را به تمامی نشناختهاند خنجرها را کج میبندند. و به داوری شتابآمیز میپردازند؟